زندگی 3.0

امروز در رابطه با

زندگی 3.0 (Life 3.0) اثر مکس تگمارک (Max Tegmark)

خلاصه ای از 7 ایده کلیدی این کتاب صحبت می کنیم.

موضوع کتاب: انسان بودن در عصر هوش مصنوعی

(زمان مطالعه 5 تا 7 دقیقه)

ایده کلیدی اول:

هوش مصنوعی می‌تواند نمایانگر آینده زندگی باشد، اما موضوعی بحث‌برانگیز است.

داستان پیدایش زندگی بر روی زمین به‌خوبی شناخته شده است. حدود ۱۳.۸ میلیارد سال پیش، مهبانگ (Big Bang) جهان ما را به وجود آورد. سپس، حدود چهار میلیارد سال پیش، اتم‌ها بر روی زمین به گونه‌ای سازماندهی شدند که توانستند خود را حفظ کرده و تکثیر کنند. زندگی به وجود آمده بود.

همان‌طور که نویسنده مطرح می‌کند، زندگی را می‌توان بر اساس سطوح پیچیدگی به سه دسته تقسیم کرد.

مرحله اول زندگی، زندگی ۱.۰ است که صرفاً بیولوژیکی است. به یک باکتری فکر کنید. هر جنبه‌ای از رفتار آن در DNA آن کد شده است. این موجود نمی‌تواند در طول عمر خود یاد بگیرد یا رفتار خود را تغییر دهد. نزدیک‌ترین چیزی که به یادگیری یا بهبود در آن دیده می‌شود، تکامل است، اما این فرآیند بسیاری از نسل‌ها طول می‌کشد.

مرحله دوم زندگی ۲.۰ فرهنگی است. انسان‌ها در این مرحله قرار دارند. درست مانند باکتری، «سخت‌افزار» یا بدن‌های ما تکامل یافته است. اما برخلاف موجودات ساده‌تر، ما می‌توانیم در طول زندگی خود دانش جدیدی کسب کنیم. به یادگیری یک زبان فکر کنید. ما می‌توانیم ایده‌هایی را که شاید آن‌ها را «نرم‌افزار» بنامیم، تطبیق دهیم و بازطراحی کنیم. ما از این دانش برای تصمیم‌گیری استفاده می‌کنیم.

مرحله نهایی زندگی ۳.۰ نظری است، شکلی از زندگی تکنولوژیکی که قادر به طراحی هر دو سخت‌افزار و نرم‌افزار خود است. اگرچه چنین حیاتی هنوز بر روی زمین وجود ندارد، ظهور هوش غیرزیستی به شکل فناوری‌های هوش مصنوعی ممکن است به‌زودی این موضوع را تغییر دهد.

افرادی که در مورد هوش مصنوعی نظراتی دارند، می‌توانند بر اساس احساساتشان درباره تأثیر این حوزه نوظهور بر بشریت طبقه‌بندی شوند.

نخست، آرمان‌شهرگرایان دیجیتال هستند. آن‌ها معتقدند که زندگی مصنوعی گام بعدی طبیعی و مطلوب در تکامل است.

دوم، تکنولوژی‌بدبینان وجود دارند. همان‌طور که از نامشان پیداست، آن‌ها باور ندارند که زندگی مصنوعی به این زودی‌ها تأثیری خواهد داشت.

در نهایت، جنبش هوش مصنوعی سودمند وجود دارد. این افراد قانع نشده‌اند که هوش مصنوعی لزوماً مزایایی برای انسان به همراه خواهد داشت. از این رو، آن‌ها خواهان هدایت تحقیقات هوش مصنوعی به سمت نتایجی هستند که ممکن است به‌طور جهانی مثبت باشند.

 

ایده کلیدی دوم:

قابلیت‌های حافظه، محاسبه، یادگیری و هوش مختص انسان‌ها نیستند.

چه چیزی ما را انسانی می‌سازد؟ آیا توانایی فکر کردن و یادگیری؟ ممکن است به نظر برسد که این‌طور است.

با این حال، محققان در حوزه هوش مصنوعی عموماً با این ایده مخالفند. آن‌ها ادعا می‌کنند که قابلیت‌های حافظه، محاسبه، یادگیری و هوش ارتباطی با گوشت و خون انسان، و حتی با اتم‌های کربن ندارند.

 

ایده کلیدی سوم:

هوش مصنوعی به سرعت در حال پیشرفت است و در آینده نزدیک تأثیر زیادی بر زندگی انسان‌ها خواهد داشت.

ماشین‌ها برای انسان‌ها چیز جدیدی نیستند. ما هزاران سال است که از آن‌ها برای انجام وظایف دستی استفاده می‌کنیم. اگر ارزش خود را بر اساس مهارت‌های شناختی مانند هوش، زبان و خلاقیت تعریف کنید، این ماشین‌ها تهدیدی به نظر نمی‌آیند. با این حال، پیشرفت‌های اخیر در هوش مصنوعی ممکن است شما را نگران کند.

نویسنده در سال ۲۰۱۴ لحظه‌ی “واکنش شوک‌آور” خود را تجربه کرد، زمانی که یک سیستم هوش مصنوعی را دید که در حال بازی کردن یک بازی کامپیوتری قدیمی به نام Breakout بود. این بازی جایی است که شما با هدایت یک پدل، توپ را به سمت دیوار می‌زنید.

 

ایده کلیدی چهارم:

خلق هوش مصنوعی به سطح انسانی می‌تواند منجر به ظهور یک ماشین فوق‌هوشمند شود که ممکن است کنترل جهان را در دست بگیرد.

تا کنون، هوش مصنوعی به‌طور نسبتاً محدودی در زمینه‌هایی مانند ترجمه زبان یا بازی‌های استراتژیک به کار گرفته شده است.

در مقابل، گرانبهای تحقیق در هوش مصنوعی تولید AGI (هوش مصنوعی عمومی) است که بتواند در سطح هوش انسانی عمل کند.

 

ایده کلیدی پنجم:

سناریوهای مختلفی برای پیامدهای هوش مصنوعی ممکن است وجود داشته باشد که از تسلی‌بخش تا ترسناک متغیرند.

خواه ما بخواهیم یا نخواهیم، رقابت برای دستیابی به AGI در حال پیشرفت است.

اما چه چیزی را دوست داریم که پیامدهای دستیابی به آن به نظر برسد؟

 

ایده کلیدی ششم:

طبیعت، از جمله انسان‌ها، اهدافی دارد و محققان در تلاش‌اند تا این رفتار را برای هوش مصنوعی شبیه‌سازی کنند.

شکی نیست که ما انسان‌ها هدف‌گرا هستیم. به این فکر کنید: حتی چیزی به سادگی موفقیت در ریختن قهوه به داخل فنجان شامل دستیابی به یک هدف است.

اما در واقع، طبیعت هم به همین شکل عمل می‌کند. به‌طور خاص، طبیعت یک هدف نهایی دارد: نابودی. به طور فنی، این به حداکثر رساندن آنتروپی شناخته می‌شود که به زبان ساده یعنی افزایش بی‌نظمی و آشفتگی. وقتی آنتروپی بالا است، طبیعت “راضی” است.

 

ایده کلیدی آخر:

محققان هوش مصنوعی در حال بررسی معنای آگاهی و جنبه‌های ذهنی تجربه‌ی هوش مصنوعی هستند.

پرسش درباره اینکه آگاهی چیست و چگونه به زندگی مرتبط می‌شود، تازه نیست. محققان هوش مصنوعی با همان مسئله‌ی کهنه روبرو هستند. به‌طور خاص، آن‌ها در تلاشند بفهمند چگونه ماده بی‌جان می‌تواند آگاه شود.

بیایید ابتدا از منظر انسانی به آن نگاه کنیم. همان‌طور که یک فیزیکدان مانند نویسنده مطرح می‌کند، انسان‌های آگاه فقط «غذاهای بازآرایی شده» هستند، به این معنی که اتم‌هایی که ما مصرف می‌کنیم، به سادگی دوباره آرایش یافته و به شکل بدن‌های ما در می‌آیند.

 

 

این فقط بخش کوتاهی از این کتاب بود؛

ممنون برای وقتی که گذاشتید🌱

ارسال دیدگاه