چرا از تفکر سیستمی استفاده کنیم؟
تفکر سیستمی با گسترش تفکر ما و کمک به بیان مشکلات به روش های جدید و متفاوت، دامنه انتخاب های موجود برای حل یک مشکل را گسترش می دهد. در عین حال، اصول تفکر سیستمی ما را آگاه می کند که هیچ راه حل کاملی وجود ندارد. انتخاب هایی که ما انجام می دهیم بر سایر بخش های سیستم تأثیر خواهد گذاشت. با پیشبینی تأثیر هر جز از سیستم، میتوانیم شدت آن را به حداقل برسانیم یا حتی از آن به نفع خود استفاده کنیم. بنابراین تفکر سیستمی به ما امکان می دهد تا انتخاب های آگاهانه ای داشته باشیم.
تفکر سیستمی همچنین برای گفتن داستان های قانع کننده ای که نحوه عملکرد یک سیستم را توصیف می کند، ارزشمند است. برای مثال، تمرین ترسیم نمودارهای مختلف، یک تیم را مجبور میکند تا تصاویر یا داستانهای مشترکی از یک موقعیت ایجاد کند. این ابزارها ابزارهای موثری برای شناسایی، توصیف و انتقال درک شما از سیستم ها، به ویژه در گروه ها هستند.
چه زمانی باید از تفکر سیستمی استفاده کنیم؟
مشکلاتی که برای مداخله تفکر سیستمی ایده آل هستند دارای ویژگی های زیر هستند:
موضوع مهم است.
• مشکل مزمن است، نه یک رویداد یک بار.
•مشکل آشناست و سابقه ای شناخته شده دارد.
• مردم قبلاً برای حل این مشکل تلاش ناموفق داشته اند.
از کجا باید شروع کنیم؟
هنگامی که شروع به پرداختن به یک موضوع می کنید، از سرزنش کردن خودداری کنید (که محل معمولی برای شروع بحث تیم ها است!). درعوض، روی مواردی تمرکز کنید که به نظر میرسد افراد از آنها غافل میشوند و سعی کنید کنجکاوی گروه را در مورد مشکل مورد بحث برانگیزید. برای متمرکز کردن مکالمه، بپرسید: «این مشکل چیست که ما نمیفهمیم؟»
علاوه بر این، برای دریافت داستان کامل، بر چارچوب کوه یخ تأکید کنید. از گروه بخواهید مشکل را از هر سه زاویه توصیف کنند: رویدادها، الگوها و ساختار (کوه یخ آشکار،پنهان و بسیار عمیق).
در نهایت، ما اغلب تصور می کنیم که همه تصویر یکسانی از گذشته دارند یا اطلاعات یکسانی را می دانند. بنابراین مهم است که دیدگاههای متفاوتی به دست آوریم تا مطمئن شویم که همه دیدگاهها نشان داده میشوند و راهحلها توسط افرادی که نیاز به اجرای آنها دارند پذیرفته میشوند. هنگام بررسی یک مشکل، افراد از بخشها یا حوزههای عملکردی مختلف را درگیر کنید. ممکن است تعجب کنید که بدانید مدل های ذهنی آنها چقدر با شما متفاوت است.
چگونه از ابزارهای تفکر سیستمی استفاده می کنیم؟
ابتدا به یاد داشته باشید که کمتر بهتر است. کوچک و ساده شروع کنید؛ در صورت لزوم عناصر بیشتری به داستان اضافه کنید. داستان را به صورت قسمتی نشان دهید. تعداد عناصر در یک حلقه باید بر اساس نیازهای داستان و افرادی که از نمودار استفاده می کنند تعیین شود. یک توصیف ساده ممکن است برای تحریک گفتگو و ارائه راه جدیدی برای دیدن یک مشکل کافی باشد. در موقعیتهای دیگر، ممکن است به حلقههای بیشتری نیاز داشته باشید تا روابط را که ظاهر میکنید روشن کنید.
همچنین به خاطر داشته باشید که مردم اغلب فکر می کنند که یک نمودار باید همه متغیرهای ممکن را از یک داستان در خود جای دهد. این لزوما درست نیست. در برخی موارد، عناصر خارجی وجود دارند که تغییر نمیکنند، به کندی تغییر میکنند، یا تغییرات آنها به مشکل مورد نظر بیربط است. میتوانید با گنجاندن چنین جزئیاتی، بهویژه مواردی که کنترل کمی روی آنها دارید یا اصلاً کنترل آنها را ندارید، بیجهت مسائل را پیچیده کنید. برخی از موثرترین حلقهها، ارتباطات یا روابط بین بخشهایی از سازمان یا سیستم را نشان میدهند که ممکن است گروه قبلاً متوجه آنها نشده باشد.
و در آخر، نگران «درست» بودن یک حلقه نباشید. در عوض، از خود بپرسید که آیا این حلقه به طور دقیق داستانی را که گروه شما سعی دارد به تصویر بکشد منعکس می کند یا خیر. حلقه ها توصیف کوتاهی از آنچه ما به عنوان واقعیت فعلی درک می کنیم هستند. اگر آنها این دیدگاه را منعکس کنند، به اندازه کافی “درست” هستند.
چگونه بفهمیم که “آن را دریافت کرده ایم”؟
در اینجا چگونه می توانید بگویید که به فکر سیستمی دست یافته اید:
شما انواع مختلفی از سوالات را نسبت به قبل می پرسید.
«عباراتی را می شنوید که پرچم های هشدار دهنده را بالا می برند. به عنوان مثال، وقتی کسی میگوید: «مشکل این است که ما به تعداد بیشتری نیاز داریم (کارکن فروش، درآمد) دوباره روی بحث متمرکز میشوید.»
شما شروع به شناسایی عمیق الگوها و فرآیندهای متعادل کننده و تقویت کننده در داستان هایی که می شنوید یا می خوانید دارید.
شما مدل های ذهنی (هم خودتان و هم مدل های دیگران) را به نمایش می گذارید.
شما در حال تشخیص نقاط اهرمی برای داستان های سیستم های کلاسیک هستید.(سیستم های خطی و تک معادلهای علت و معلولی)
هنگامی که شروع به استفاده از تفکر سیستمی برای تحقیق و تشخیص کردید، ممکن است بخواهید به روشهای پیچیدهتری برای مدلسازی سیستمهای انباشتهکننده و نمودارهای جریان، شبیهسازهای مدیریت یا نرمافزارهای شبیهسازی بروید. یا ممکن است متوجه شوید که اتخاذ دیدگاه تفکر سیستمی و استفاده از نمودارهای حلقه، بینش کافی برای کمک به شما برای مقابله با مشکلات فراهم می کند. هر طور که ادامه دهید، تفکر سیستمی برای همیشه طرز فکر شما را در مورد جهان و رویکرد به مسائل تغییر خواهد داد.
در نهایت همیشه در مسیر یادگیری باشید و سعی کنید تا هر روز درک بهتری از سیستم ها پیدا کنید و منابع اصلی که برای آشنایی با این نوع از تفکر وجود دارند را مطالعه کنید
1 دیدگاه on تفکر سیستمی: نیازی برای تمام انسانها به ویژه برنامه نویسان
بسیار آموزنده و مفید ممنون از شما🙏🏻